loading...
علی اکبری
علی اکبری بازدید : 890 شنبه 24 مرداد 1394 نظرات (0)

من همیشه دلم می گیرد از وضع کلمات نا هماهنگ در مسیرم، گریه می کنم برای ابهام کلماتی که بودشان برایم عذاب و نبودشان دلم را می گیرد.

دلم این زبان بسته خون به دست گرفتار است، دست من ؛ انگار گرفته است از این سکوت و بیزار است از آن صدا، صدایی که عذابش می دهد.

علی اکبری بازدید : 168 یکشنبه 03 خرداد 1394 نظرات (1)

پایم که باز شد راه رفتم،راهی برای نرسیدن ...

چشمانم بسته بود و گونه هایم بارانی تر از همیشه؛ غروب خورشید دلم را با خود برده بود، هوای گریه داشتم، گریه ای برای خودم؛برای خودم که از خود دور بودم.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 58
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 50
  • باردید دیروز : 14
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 140
  • بازدید ماه : 1,120
  • بازدید سال : 11,787
  • بازدید کلی : 61,005